داستان زردی گرفتنت عزیز دلم
شب دوم بیمارستان حدود ساعت 10 شب بود که پزشک اطفال دوباره تمام نوزادان رو ویزیت کرد بعد از ویزیت تو، دکتر به ما گفت که شما زردی داری و چون دستگاههای زردی نوزادان بیمارستان پر هست باید با آمبولانس انتقالت بدهند بیمارستان کودکان بهرامی و اینکه حتما باید بابات بیاد و نباید تا صبح صبر کرد چون خدایی نکرده ممکنه بره تو خونت و مجبور بشن خونت رو عوض کنند. نمیدونی چه حاله بدی داشتم، مادرجون هم حسابی حول کرده بود. بنده خدا بابایی کلی ترسیده بود و سریع خودشو رسوند بیمارستان و با مادرجون شما رو با آمبولانس بردند بیمارستان بهرامی و بستریت کردند و مادرجون دیگه پیشه شما موند. نمیدونی اون شب همه چه حاله بدی داشتند. بابات که غصه میخورد، من که...
نویسنده :
مامان
13:33